تحقیق در مورد سلسله ساسانیان

سلسله ساسانیان :
مقدمه
بیداری و تجدد ایران بار دیگر توسط قوم پارس صورت گرفت و کانون این بیداری ایالت فارس بود ؛ چنانکه پیش از این اشاره شد ؛ نخست قوم آریایی ماد موفق به تشکیل دولت مقتدری شد در پایان حکومت آن سلسله ، قوم آریایی پارس توفیق یافت امپراطوری گسترده هخامنشی را پایه گذاری کند و در مرحله سوم پس از مرگ اسکندر و تضعیف جانشینانش دوباره قوم دیگر آریایی پارت از گوشه شمال شرقی ایران قیام کرد و پس از تجزیه شاهنشاهی پارت و شعف ملوک الطوایی سلسله اشکانی این بار باز هم نوبت به قوم ایرانی پارس رسید که خود را وارث هخامنشیان معرفی کرد .

شاید بتوان گفت که همین پادشاهان ساسانی در مکتوم داشتن تاریخ اشکانیان نیز بی تاثیر نبوده اند و چون با محروم ساختن آنها از این مزیت ، ساطنت را حق خود می دانستند .

اردشیر:
ساسانیان با اتکاه به دین ملی زرتشتی حکومت و تمدنی به وجود آوردند که شاید از جنبه ملی در سراسر تاریخ طولانی ایران بی نظیر بود . تشکیل قدرت مرکزی و از میان بردن مدعیان و ملوک الطوایف فتنه جو و ایجاد سازمان منظم ارتش و ایجاد تشکیلات منظم اداری مه تحت نظارت دقیق دربار شاهی قرار داشت ، موجب گردید که بار دیگر ایران یکی از دو قدرت بزرگ جهان آن روزگار محسوب گردد و در موارد بسیار بر آن قدرت جهانی دیگر یعنی دولت روم پیروز گردد .

از لحاظ سیاست خارجی ساسانیان به مانند اشکانیان در سه جبهه با دشمنان دیرینه ایران به جنگ می پرداختند و در بیشتر این نبردها پیروز می شدند ؛ با رومیان در مغرب ، با کوشانیان و هفتالها (هیاطله) در مشرق و با بدویان در شمال .

مساله ارمنستان نیز مانند روزگار اشکانیان گرفتاری فراوانی ایجاد می کرد ؛ افزون بر اینها نهضتهای مذهبی مانی و مزدک نیز در دوران حکومت ساسانی برای دولت و ملت ناراحتیهای بسیار فراهم می آورد .

باری طبق روایات ساسان جد سلسله ساسانی در معبد آناهیتا (ناهید) استخر فارس مقام مهمی ریاست داشته و فرزندش بابک با دختر امیری ازدواج کرده و سپس قدرت را از دست امیر مذکور گرفته و بعد ها موسس حقیقی سلسله ساسانی شناخته شده است ؛ و او معاصر با پادشاهی اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی بوده است .

اردشیر فرزند دوم بابک بوده و در شهر دارابگرد فارس مقامی را کسب نموده و پس از مرگ پدر با برادرش شاپور به مخالفت پرداخته و چون شاپور در حادثه ای از میان رفته ؛ اردشیر توانسته ، خود را شاه بلامتازغ فارس معرفی کند ، از آن پس امری کوچک محلی را یکایک مطیع ساخته و تا حدود اصفهان و کرمان را زیر نفوذ خویش گرفته است ؛ و در نتیجه سه جنگ متوالی اردوان پنجم را شکست داد؛ و مقتول نموده است ( سال 224 میلادی )

پس از تسلط بر اردوان اردشیر بایستی ارمنستان را نیز زیر فرمان خویش درآورد ؛ زیرا امیر ارمنستان سکاها را به یاری خواسته و از دولت روم نیز تقاضای پشتیبانی کرده بود ؛ ولی اردشیر با تدبیر و سیاست و جنگ توانست با زحمت فراوان بر کلیه مخالفان غالب آید و پس از دو سال کوشش موفق شد تمامی ایران را مطیع قدرت خویش سازد و پس از انتظام بخشیدن به امور داخلی ، برخورد با رومیان قطعی به نظر رسید که اردشیر در این زمینه نیز به پیروزی نائل آمد .

اردشیر در زمان حیاتش فرزندش شاپور را با خود در امور سلطنت شریک کرد و در اواخر عمر پادشاهی را به او واگذاشت . در دوره سلطنت شاپور ، دولت کاشانی برای ایران تهدیدی بزرگ بشمار می آمد ؛ شاپور ناچار با هر دو دشمن روم و کوشان درگیری داشت مساله ارمنستان و بدویان شمالی نیز باز هم لاینحل مانده بود .

کتیبه ای از شاپور در مورد سرکوبی کوشانها به جا مانده که در آن بیان می کند سپاه وی پیشاور پایتخت کوشان را تصرف کرده و دره رود سند را اشغال نموده است و از هندوکش هم گذشته و خود را به بلخ رسانیده است و بدین وسیله سلسله کوشان را منقرض ساخته .

در مغرب نیز شاپور پس از جنگهای طولانی شهرهای سوریه و حتی شهر معروف انطاکیه را نیز تسخیر و والرین Valerian امپراطور روم را اسیر کرده ، اسرای رومی را به ایران آورده و آنها را به کار سدسازی وادار نموده است ؛ تصویر امپراطور روم روی صخره ای در فارس منقوش است شاپور در سال 272 میلادی وفات یافته است.

بعد از وی دو پسرش هرمز اول و بهرام اول دوران کوتاهی سلطنت کردند و سپس بهرام دوم به تخت نشست . او را از عهده جنگ با رومیان بر نیامد ناچار به صلح راضی شد و بین النهرین شمالی و ارمنستان را به رومیان باز پس داد .

پس از او بهرام سوم فقط چند ماه پادشاهی کرد و نرسی پسر شاپور او را بر کنار نمود و خود بر تخت نشست و او نیز در جنگ با رومیان شکست خورد و افراد خانواده اش اسیر شدند ، در نتیجه ارمنستان و ایالات ساحل شرقی دجله به رومیان واگذار گردید . (سال 297 میلادی)

بعد از نرسی هرمز دوم به سلطنت رسید و مرگ او باعث شد که سلطنت به کودکش به نام شاپور دوم تعلق گیرد و او 70 سال با اقتدار پادشاهی کرد و هنگامی به سن رشد رسید ، مصمم شد ضعفها و شکستهای پادشاهان گذشته را با جدیت و برنامه صحیح جبران کند ابتدا کوشانیان را کشست سخت داد و یکی از شاهزادگان ساسانی را به حکومت آنجا منصوب کرد و برای آزاد کردن ولایت از دست رفته مغرب از چنگ رومیان در جبهه مغرب جنگهای شدیدی را آغاز نمود؛ ابتدا با هفتالها متحد شد و با کمک آنها رومیان را عقب زد و در این جنگ زولین امپراطور روم کشته شد و بر طبق پیمان صلح رومیان ایالاتی را که در گذشته تسخیر کرده بودند به ایران بازپس دادند .

در ارمنستان نیز مرزبان ایرانی گمارده شد . در زمان شاپور دوم مسیحیان در قسمتهای غربی ایران و در ارمنستان به تبلیغ دین خودمی پرداختند و این امر موجب منازعات بسیار بین ایران و روم می گردید ؛ به خصوص که روحانیون زردشتی مسیحیان را به زحمت بسیار انداخته بودند و این امر اختلالات دو دولت را تشدید می کرد .

بعد از شاپور دوم که عربها به مناسبتی او را شاپور ذوالاکتاف خوانده اند ، اردشیر دوم به سلطنت رسید و او چون پیری سالخورده بود آلت دست نجبا قرار گرفت و به وسیله آنان از سلطنت خلع شد و شاپور سوم به جایش نشست و چون زیر بار نجبا نمی رفت به تحریک آنان کشته شد ( 388 – 338 میلادی ) و بعد از او بهرام چهارم به تخت نشست 399-388 و او چون سابقاً امیر کرمان بود به بهرام چهارم کرمانشاه معروف گردید؛ این پادشاه در مدت سلطنت خود توانست مساله ارمنستان را با مذاکره با رومیان حل کند ؛ در واقع ارمنستان که همیشه ما به الاختلاف دو دولت بود ، در واقع بین ایران و روم تقسیم گردید و این تقسیم تا پایان دوران ساسانیان باقی ماند و چون نجبا باز هم از او ناراضی بودند ، او هم در توطئه ای کشته شد و فرزندش یزدکرد به سلطنت رسد 420-399 یزدگرد در طی سلنت خود از توسعه و نفوذ نجبا جلوگیری کرد و در مورد مذهب زردشت هم بیشتر روش مسامحه را در پیش گرفت ؛ بدین سبب مویدان او را بزه کار نامیدند ؛ ولی نویسندگان خارجی امثال پروکوپیوس او را پادشاهی لایق می دانند و سبب نارضایتی نجبا را از وی همن مسامحه ای گفته اند که نسبت به مسیحیان روا داشته و در واقع آنها را در مراسم مذهبیشان آزاد می گذاشته ، البته برحسب سیاست گاهی هم نسبت به زردشتیان و هم به مسیحیان خشونت می کرده است و هر دو را از تجاوز به قدرت سلطنت باز می داشته ؛ مرگ او را نیز مورخان که بر اثر لگد اسبی در ناحیه خراسان نوشته اند مشکوک تلقی نموده اند .

بعد از او فرزندش بهرام گور ( بهرام پنجم ) به سلطنت رسید ( 438-420 ) ظاهراً چون نجبای درباری با یزدگرد موافق نبودند ؛ در مقابل فرزند او ، دیگری را به سلطنت برداشتند ، ولی بهرام با کمک منذرین نعمان امیر حیره که تخت الحمایه ایران بود ، خسرو را از میدان خارج کرد و خود به تخت نشست ؛ در این مورد افسانه ای هم وجود دارد که به نظر می رسد ، واقعیت مداخله یک قوچ بی اهمیت را در مورد به شاهی رسانیدن بهرام می خواسته اند بدین وسیله توجیه نمایند .

باری بهرام در مدت 18 سال سلطنت خود بنا به اقتضای طبع مسالمت جوی و ذوق شاعرانه به شکار و عشرت طلبی پرداخت ؛ زیرا در مدت اقامتش در حیره و در قصر معروف خورنق که سازنده آن سنمار بود ، منشا داستانهای بسیار شده که نظامی گنجوی تفصیل آن را در داستان هفت گنبد به زیبایی تویف نموده است .

بهرام در طول سلطنت خود گرفتاری طایفه خیونان را داشت که توانست با شجاعت و مهارت آنان را بر سر جای خود بنشانند ؛ اما این طوایف تا روزگار انوشیروان مزاحمتها و صدمات فراوانی به نام هفتالها برای ساسانیان فراهم می آوردند ؛ جنگ با رومیان نیز بنا به روایت مورخان نیجه بخش نشد و پیمان صلح به منظور رعایت عقاید و مراسم پیروان آیین طرف دیگر بین ایران و روم منعقد شد ( سال 422 ) و دولت روم برای حفظ معابر قفقاز از تجاوز طوایف نیمه وحشی حاضر شد مبلغی به ایران کمک مال بدهد .

پس از بهرام فرزندش یزدگرد (457-438 ) به سلطنت رسید و او در آغاز با دولت روم ( بیزانس ) در گیریهایی داشت و در نواحی شرق نیز درگیر طوایف شرقی بود که برای دفع آنها ناچار تا مدتی در گرگان و خراسان اقامت نموده ارمنستان نیز برای یزدگرد دردسر بزرگی به وجود آورد و او ناچار در آن دیار به خونریزی پرداخت .

بعد از وی پسرش هرمزد سوم ( 459-457 ) به جای او نشست ؛ اما فرزند دیگرش پیروز علیه او قیام کرد و با کمک نجبا بر او دست یافت . در نتیجه خود به سلطنت رسد ، سلطنت 25 ساله وی ( 484-459 ) سراسر گرفتار با هفتالها بود که سرانجام در جنگ با آن طایفه جان خود را از دست داد .

در روزگار او خشکسالی هفت ساله ، موجب قحط و کمبود مواد غذایی شد ؛ و این امر دوران سلطنت او را به شدت منفور نمود ؛ و او ناچار قسمتی از خراج را بخشود و دستور داد بین مردم غله توزیع کنند .

پس از پیروز برادرش بلاش به سلطنت رسید ( 488-484 ) و او با مذاکرات بسیار و با کمک بعضی از نجبا با هفتالها که نفوذ بسیار پیدا کرده بودند کنار آمد ؛ گواذیاقباد را که در دربار هفتالها در واقع به صورت گروگان به سر می برد به ایران بازگردانید بزرگان ایران بلاش را در طیسفون معزول و نابینا کردند و قباد ( پسر پیروز ) را به سلطنت برداشتند ؛ متحمل است که دخالت هفتالها در این امر موثر واقع شده باشد .

باری قباد با پشتیبانی هفتالها و کمک زرمهرسوخرا که از بزرگان دربار بود به سلطنت نشست ؛ در آغاز تخت نفوذ زرمهر بود ؛ ولی با کمک نجبای دیگر زرمهر را از میان برد و نیز ظاهراً برای اینکه از زیر نفوذ نجبا خارج شود به مزدک روی خوش نشان می داد ؛ زیرا در دوران وی طبقات عامه مردم به سبب کشتارها ، غارتها ، سختی زندگی ، از نجبا و بزرگان به شدت ناراضی شده بودند ؛ بدین سبب آیین مزدک طرفدارانی پیدا کرده بود ؛ در نتیجه نجبا و روحانیون بر ضد قباد همدست شدند و او را خلع کردند و زندانی نمودند و برادرش جاماسب را به تخت نشانیدند ؛ ولی عده ای قباد را از زندان رهانیدند و او مجدداً با کمک هفتالها خود را به تاج و تخت رسانید و متعهد شد که سالیانه مبلغی به هفتالها بپردازد .

ازدواج قباد با دختر خاقان هفتالها پیوند او را محکمتر کرد ، نجبا در برابر او تسلیم شدند و او این بار طرفدارانی از مزدک را رها ساخت و چون مقرر بود که دولت روم تعهد خود را برای حفظ در بندهای قفقاز انجام دهد و از پرداخت تعهد خودداری کرد ؛ جنگ بین طرفین درگرفت ؛ سپاهیان ایران به فتوحاتی نائل آمدند ؛ دربار بیزانس ناچار مبالغی را که تعهد کرده بود پرداخت ولی این مسامحه رومیان در اجزای تعهد خود تا پایان روزگار انوشیروان گاه و بیگاه ادامه می یافت .

قباد در اواخر زندگی فرزند محبوب و لایق خود را که نام انوشه روان داشت به ولیعهدی برگزید و این امر خود مایه نگرانی عده ای از درباریان وی شد که با پسر دیگری به نام پتشخوارگر موافق بودند ؛ اما نجبا بیشتر از انوشه روان حمایت می کردند ؛ قباد در سال 531 در سن 82 سالگی وفات یافت .

پادشاهی انوشک روان :
در روزگارخسرو انوشیروان شاهنشاهی ایران از منازعه طولانی بین اشرف و مردن فاتح بیرون امد ؛ تمام طبقات حتی روحانیون مطیع شاه شدند املاکی که از تجاوز مزدکیان غصب شده بود به صاحبان آنها بازگردانیده شد ؛ قوانین تازه وشع گردید و سرنوشت زنان و فرزندان نجبا تعیین گردید ؛ تدابیر لازم برای بهبود روستاها اتخاذ شد ، روستاهای ویران را بازسازی کردند ، جاده ها ، پلها و قنوات را مرمت نمودندو به حساب همه اراضی رسیدگی به عمل آوردند ؛ مالیاتها بر طبق حاصلخیزی زمین و نوع محصول معین شد ؛ این تحولات در میان سپاهیان چهار فرمانده تعیین گردید ؛ بسیاری از مردم خدمت سپاهی را پذیرفتند ؛ طبقه ای از روستائیان به لباس سربازی در آمدندو برای آنکه بهتر بتوانند از کشور دفاع کنند ، قبایل مطیع را به مرزها فرستادند و در معبر در بند استحکاماتی ساختند و دیواری به طول چند کیلومتر در گوشه جنوب شرقی بحر خزر کشیدند .

خسرو در سال 540 به سوریه تاخت ، انطاکیه را تصرف نمود ، سکنه آن را در شهر تازه سازی جای داد ، آزادی مسیحیان را با صلح با روم تامین کرد و در سالهای بعد هفتالها را شدیداً سرکوب نمود ، در نتیجه مرزهای ایران در کنار جیحون تثبیت شد ؛ ظاهراً سرزمین یمن نیز به ایران ضمیمه گردید دوره سلطنت انوشیروان یکی از درخشانترین دوران تاریخ ایران پیش از اسلام است .

بعد از او هرمز فرزندش به سلطنت رسید . ( 590 – 579 ) او ظاهراً شایسته و باهوش و تحصیل کرده بود و در نظر داشت مانند پدر بر نجبا و روحانیون مسلط شود اما نتوانست زیرا با مشکلات فراوان روبه رو شد در سیاست خارجی چندان موفقیتی به دست نیاورد ، با اینکه یکی از سرداران مشهور وی به نام بهرام چوبینه در قسمت شرق و شمال پیروزیهایی به دست آورده بود ولی در برابر رومیان شکست خورده ؛ هرمز نسبت به او توهین کرد ؛ نوشته اند برای او لباسی زنانه فرستاد ؛ بهرام بر شاه شورید نجبا نیز موقع را غنیمت شمردند و او را کور کردند و فرزندش خسرو دوم را به سلطنت برداشتند .


فرمت فایل دانلود فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات تعداد صفحات: 28

پس از ثبت دکمه خرید و تکمیل فرم خرید به درگاه بانکی متصل خواهید شد که پس از پرداخت موفق بانکی و بازگشت به همین صفحه می توانید فایل مورد نظر خورد را دانلود کنید. در ضمن لینک فایل خریداری شده به ایمیل شما نیز ارسال خواهد شد. لینک دانلود فایل به مدت 48 ساعت فعال خواهد بود.


مطالب مرتبط